عزیز دلم
بیا دستهای یخ زده از
هجرانم را در دستان گرمت بگیر
تا بگویم که در غم نبودت چه کشیدم
بگویم که سنگ فراقت شیشه ی دلم را شکست
بگویم که مانند شمع نیمه جان
رو به باد تباهی و نابودی هستم
و دستان پرمهر تو کنارم نیست تا آن را از خاموشی نجات دهد
بگویم که مانند درختی خزان زده و بی برگ و بار
در برابر طوفانهای خشمگین تنهایی و بی کسی هستم
بگویم که شبهایم بی تو چقدر سرد و تاریک است
دلم می خواهد
یک بار
فقط یک بار
در خانه ی دلم پا بگذاری
و عاشقانه نگاهم کنی
و بگویی:
"دوستت دارم.."
تا خودم را به آغوش دل دریائیت بسپارم
و این بغض قدیمی و کهنه بشکند...
مهرزاد آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست تقدیم به فرنوش عزیزم که با ترنم موسیقی مهرش زندگی میکنم .: مهرزاد :. **************************** با تشکر از دوست عزیزم نازنین صادقی |